امرد. بیریش. که ریش نیاورده باشد. ساده. ساده روی. ساده رخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک: صحبت کودگک ساده زنخ را مالک نیز کرده ست ترا رخصت و داده ست جواز. ناصرخسرو. به ساده زنخ میل داری و داری گزی در گزی ریش و سبلت نهاده. سوزنی. حریف ساده زنخ باید اندرین مجلس نعوذباﷲ اگر را ویا و شین دارد. کمال اسماعیل (از آنندراج)
امرد. بیریش. که ریش نیاورده باشد. ساده. ساده روی. ساده رخ. ساده زنخدان. ساده شکر. ساده نمک: صحبت کودگک ساده زنخ را مالک نیز کرده ست ترا رخصت و داده ست جواز. ناصرخسرو. به ساده زنخ میل داری و داری گزی در گزی ریش و سبلت نهاده. سوزنی. حریف ساده زنخ باید اندرین مجلس نعوذباﷲ اگر را ویا و شین دارد. کمال اسماعیل (از آنندراج)